انصاریفرد
در خصوص وضعیت علی کریمی عنوان کرد با مدیربرنامههای ایشان هفته
گذشته صحبتهای اولیه انجام پذیرفته است و قرار است آقای کریمی روز یکشنبه
برای مذاکرات نهائی در باشگاه حضور یابند.
علی کریمی اظهار داشت: برخلاف
شایعات و حرف و حدیثهایی که هر روز با منبع و بدون منبع در رسانهها از
من چاپ میشود به دوستداران و طرفداران پرسپولیس میگویم در انتظار تداوم
همکاری من در تیم محبوبم پرسپولیس باشند و برای این کار در انتظار ملاقات
با مسئولان هستم.
وی افزود: دوستداران پرسپولیس بدانند هدف اول من ماندن در پرسپولیس
است. فعلا فقط در فکر تمدید قرارداد با پرسپولیس هستم چون میدانم رفتن من
به استیلآذین بازی با احساسات مردم است.
کریمی در خصوص دیدارش با حسین هدایتی تصریح کرد: درست است در جلسات
مختلفی با هدایتی شرکت کردم اما شایعاتی که از این جلسه بیرون آمده کاملا
پوچ است. ملاقات من با هدایتی دلایلی غیر از حضور در استیلآذین داشت.
هدایتی هم معتقد است که رفتن من به استیلآذین خوب نیست چون مردم دلسرد
میشوند.
این بازیکن یادآور شد: من هرچه دارم از پرسپولیس است و تا آنجایی که
بتوانم به این تیم وفادار میمانم. تا انتهای هفته تکلیفم را روشن میکنم
و اگر پرسپولیس مرا نخواست تصمیم دیگری بگیرم.
کریمی در خصوص شایعه مشکلاتش با حمید استیلی خاطرنشان کرد: کوچکترین
مشکلی با استیلی ندارم. سالها در کنار او بازی کردم. من همانطور که زیر
نظر پیروانی تمرینات خود را انجام دادم هر مربی دیگری که باشد فقط به
وظیفه خود عمل میکنم.
هافبک تیم فوتبال پرسپولیس ادامه داد: فعلا در تهران به سر میبرم و
تمرینات بدنسازی خود را زیر نظر یک مربی انجام میدهم و امیدوار هستم با
آمادگی کامل در لیگ نهم حضور داشته باشم.
خدا حافظی جادوگر از بازیهای ملی .محمد علی کریمی پاشاکی است متولد آبان 57 ،آنکه والیبال ساحلی را بیشتر
از فوتبال دوست دارد اما در دومی آنقدر خوب است که می شود جادوگر صدایش
کرد.می گفت می خواسته با پارتی بازی برود جام جهانی اما ایویچ راه نداده
ولی همین آقا با آن استوک های قرمز رنگ در پیستون چپ ،فینال بانکوک را به
یاد ماندنی کرد تا با زبان فوتبال بگوید حداقل حقش بود مسافر جام جهانی
باشد. قیچی بغل دربی سال 79 یا آن گل اروپایی از وسط زمین به بهزاد
غلامپور جزو همان لحظه های نابی است که در حافظه فوتبال ایران جایی درست
وحسابی برای خودش پیدا می کند.روی Youtube نمایش های رشک برانگیزش قابل
مشاهده است؛آنجا که فیلیپ مکسز را به هم می پیچاند یا کم مانده پای بالاک
را بدهد دستش از بس که سر توپ می زند. علی در الاهلی جادوگر شد تا وقتی به
بایرن رفت و با آن پیراهن طلایی رنگ در بازی اولش گل زد هیچ کس زیاد
متعجب نباشد.او نیز درست مثل مهدی بازیکن سال آسیا شد،با کت وشلوار چند
هزار دلاری توپ طلا را گرفت بدون اینکه لبخندی به لب بیاورد.سران AFC
اصرار می کردند توپ طلا را بالا بگیرد تا فرم عکس هایش همانی باشد که هر
سال ستاره های قاره تکرار می کنند اما پاشاکی در جواب آنها گفته بود:«دستم
درد می کند،نمی توانم بالا ببرم!» او فوتبالیست فوق العاده ای
بود،هست.آنقدر که مدام پیش خودمان تکرار می کنیم«حیف قدر خودش را ندانست».
علی هم در عدد 110 متوقف شد .در یک اقدام از قبل هماهنگ نشده با مهدی در یک شب از شب های ابتدایی تابستان 88 او هم گفت:«من نیستم»
باز هم باید بگوییم، حیف و دوباره حیف. علی بیشتر از ده سال به ما «لذت» هدیه داد،لذتی که شیرینی اش با تلخی خداحافظیش کم نمی شود.